تاريخ : جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ | 3:2 | نویسنده : محمد رسولی

  

فوتبال؛ زندگی در ابعاد کوچک                    از؛ محمد رسولی عنبر

   ورزش فوتبال را می توانم زندگی در ابعاد کوچک بنامم. و این گفته را از تجربۀ طولانی ام در زمین های چمن، خاکی، آسفالت و سالنی از ده سالگی تا به امروز به زبان می آورم. آنچه که باعث رو آوری من به این ورزش شد شور و هیجانی بود که به هنگام دیدن مسابقات فوتبال از تلوزیون در من ایجاد می شد و این که وقتی می دیدم این ورزش چطور می تواند بچّه ای فقیر مثل پله، روماریو و روبرتو کارلوس و یا باتیستوتای آرژانتینی را از چاه فقر و سختی به قله های قدرت و شهرت و ثروت و افتخارات بزرگ برساند. اگر چه نتوانستم به دلایل شخصی به رؤیا هایم در ورزش فوتبال دست پیدا کنم امّا درس های زیادی از آن برای زندگی ام گرفتم.

 حال می خواهم به چندین درس بزرگی بپردازم که شخصاً از بازی فوتبال برای زندگی ام گرفتم .

ا- زمانی که در بازی فوتبال به نتیجه می اندیشم زمان حال را از دست می دهم و از خلاقیتم می کاهم. نتیجه یعنی جایی در آینده و غفلت از زمان حال. تنها راه لذّت بردن از زندگی، زیستن در زمان حال است.

2- هر چه بیشتر دیگران را صاحب موقعیت می کنم و به آنها پاس می دهم، بیشتر در موقعیت گل قرار می گیرم. هرچه بیشتر در زندگی مرزهای وجودم را گسترش می دهم طوری که انسانهای بیشتری را در بر گیرد، با جهش کوانتومی به موفقیت های بیشتری می رسم.

3- بدن من تابع ذهن من است و اگر تصویر ذهنی من از خودم تصویر فردی آماده و با اعتماد بنفس و چابک باشد، بدن من چاره ای ندارد جز اینکه از ذهنم فرمان ببرد. در زندگی هم برای موفق شدن می بایست تصویری از من موفق خود در ذهن داشته باشیم.

4- بر عهدۀ من نیست که حتماً برنده شوم امّا بر عهدۀ من است که راست و درست باشم. یعنی زمانی که به اخلاق پایبندم وظیفۀ اصلی و انسانی خود را انجام داده ام. حتّی اگر در ظاهر بازنده باشم، ارزش خود را در بردن مسابقه و برنده شدن جستجو نمی کنم و این یعنی پیروزی در ابعاد اخلاقی و انسانی.

5- اگر در جایی از بازی بد شانسی می آورم و یا در حقّ تیم من یا من بی انصافی رخ می دهد، اگر شکیبا باشم، در جای دیگر  زمین و در فرصتی دیگر جبران می شود. دریافته ام که زندگی و کائنات اشتیاق خلّاقانه ای برای جبران کردن بدشانسی ها و شکست های ما از طریق ایجاد فرصت ها و خلق موهبت های تازه دارد.

6- اگر بتوانم هیجان شادی و خشم ناشی از برد و باخت (گُل زدن و گُل خوردن) را در خود نگهدارم، با انرژی پتانسیل موجود در آنها می توانم کیفیت بازی ام را افزایش دهم. در زندگی هم اگر بتوانم هیجاناتم را کنترل کنم یا اسب سرکش وجودم را رام کنم، تسط و اقتدارم را در زندگی در جهت موفقیت افزایش می دهم.

7- دریافته ام که برای بزرگ شدن نباید مسائل کوچک بازی را بزرگ کنم. در بازی زندگی هم نباید بی اهمیت ها را را مهم بشمارم.

8- در بازی زندگی مانند بازی فوتبال باید تا آخرین لحظه امیدوار بود.

9- یادمان نرود ریشۀ واژۀ بازی، بازیدن یا باختن است، نه بردن یا برنده شدن، پس نباید از شکست یا باختن ناراحت یا عصبانی شویم، چون در آن صورت معنای واقعی بازی را در نیافته ایم. در بازی زندگی، گاهی جان باختن برای هدف، بُردن است.

10- برای موفق شدن در بازی زندگی، مانند بازی فوتبال ما نیاز به داشتن اسطوره داریم. اسطوره ها همان کسانی هستند که زندگینامۀ آنها برای ما مانند نقشۀ راه عمل می کند و ما برای هدایت درست رفتار و عملکردمان و ساختن حماسه در زندگی مان به وجود آنها نیازمندیم.

11- ورزش فوتبال بازی فرصت هاست. اگر کسری از ثانیه در پاس دادن به بازیکنی که در موقعیت گل زدن قرار دارد  درنگ کنم، فرصتی از دست می رود و سرنوشت تیم به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. در بازی زندگی هم اگر در لحظه ای که بایست کاری انجام دهم، تردید کنم سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد.

12- در بازی فوتبال ما برای به گردش در آوردن توپ و رسیدن به دروازۀ حریف نیاز به بازی ساز داریم. بازی ساز  کسی است که به عنوان میاندار یا رسانه در میانۀ زمین توپ را می گیرد و آن را با هدف رسیدن به دروازه حریف بین بازیکنان تیم خود در زمین به گردش در می آورد. بدون وجود بازی ساز خوب، هماهنگی و حرکت رو به جلوی تیم برای حفظ توپ و رسیدن به موفقیت، دچار مشکل می شود. بازی زندگی هم یک بازی اجتماعی است که در آن ما نیاز به بازی سازانی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و .... داریم که با رفتار چاره ساز خود بتوانند پیوند های سالم و رو به رشد در جامعه به وجود آورند. اینها همان کسانی هستند که من آنها را «رسانه» نامیده ام. رسانه ها همان کسانی هستند که اجتماع و مردم را به اهداف اساسی و انسانی خود می رسانند. اینها را بیشتر می توان در بین کارآفرینان، معلّمان، هنرمندان، پیوندسازان یا فراهم آوران ازدواج سالم، نیکوکاران و مدیران و رهبران شایسته و دلسوز یافت.