تاريخ : شنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۲ | 22:59 | نویسنده : محمد رسولی

رابطه بایدهای فرد با روان رنجوری

آلبرت الیس ، روان‌شناس آمریکایی باورمند است که انسان ها در سایه بازنگری و اندیشه مجدد درباره فلسفه مخرب و زیانبارشان و مبارزه عملی با باورهای غیر منطقی تغییر خواهند کرد.

او معتقد است اختلالات هیجانی مراجعان از باید سازی آنها نشأت می گیرد:

سه نوع باید که انسان ها برای خود اختراع می کنند و سپس خودشان را مطیع آنها می کنند، شامل این موارد است:

۱- من باید بی نقص باشم و گرنه آدم وحشتناکی خواهم شد: در ما احساس بی کفایتی، بی ارزشی، ناامنی ، خودخوری، اضطراب و افسردگی ایجاد می کند.

۲- جمله شما باید با من مهربانانه، عادلانه و با ملاحظه رفتار کنید و گرنه آدم کثیفی خواهید بود ؛ در ما احساس عصبانیت، نفرت، خصومت و طغیان ایجاد می کند.

۳- جمله جهان باید اسباب راحتی مرا فراهم کند، بدون هر گونه زحمت و سختی خواسته هایم را برآورده سازد و من نمی توانم دنیایی غیر از این را تحمل کنم؛ موجب می شود ظرفیت ما برای تحمل ناکامی ها کاهش یابد، از زندگی پرهیز کنیم، به حال خودمان تأسف بخوریم و بی حال و سست باشیم.

این اعتقادات بایدی از لحاظ تجربی قابل اثبات نیستند، این جملات همیشه جزم اندیشانه و مطلق گرایانه اند و همیشه باعث ناراحتی های هیجانی و رفتارهای مخرب می شوند.

آزردگی از کمبودهای خودمان، دیگران و دنیا ، عنصر اصلی آن چیزی است که ما معمولآ و شاید با حسن تعبیر، روان رنجوری و یا اختلال هیجانی می نامیم.

اگر به جای اینکه بر ارزیابی و ارزشیابی کلی خودتان اصرار بورزید و ارزش خود را به عنوان یک انسان درجه بندی کنید، به خودتان بگویید: چون‌ هستم و چون‌ زنده ام خودم را دوست دارم یا خودم‌ را قبول دارم، این راه حل، مؤثر است.

برازنده تر این است که از از ارزیابی خود و انسانیت خود خودداری کنید. و بگویید: ظاهرا هستم، می خواهم زنده بمانم، درد و رنجم‌ به حداقل ممکن و لذایذ زندگی ‌ام را به حداکثر ممکن برسانم. بنابراین زندگی، شادکامی و لذت را انتخاب می کنم، حال ببینم چطور می توانم به اهدافم برسم.

امّا، شما یا ارگانیسم تان وجود دارید، و این ارگانیزم خواهان لذت است و از درد گریزان.

چون‌ می خواهید زندگی شادی داشته باشید، بسیاری از عملکردهایتان را با ارزش یا بی ارزش می دانید. هر عملی که باعث شود شما شاد زندگی کنید ، خوب ارزیابی می کنید. درجه بندی و ارزشگذاری رفتارها ضروری و مهم است. اما درجه بندی و ارزشگذاری خودتان، انسانیت تان و کل وجودتان ضرورتی ندارد.

آلبرت الیس روان درمانگر بزرگ می گوید؛ ۹۸٪ از آنچه که ما به آن اضطراب می گوییم، محصول نگرانی شدید و افراطی ما در مورد نظر دیگران درباره ماست و این نوع اضطراب، درست مانند ترس افراطی از صدمات جسمی، مخرب و بی فایده است.

نگرانی ها و اضطراب های خود را آنقدر پی گیری کنید تا به سرمنشأ اعتقادی آنها دست پیدا کنید. معمولا پس از انجام این کار متوجه خواهید شد که به طور ضمنی یا علنی به خودتان گفته اید که؛

آیا وحشتناک نیست که؛ آیا افتضاح نخواهد شد اگر؛

از خودتان بپرسید چرا وحشتناک است که؟ یا از خودتان بپرسید واقعا افتضاح می شود اگر...

برگرفته از کتاب زندگی عاقلانه اثر آلبرت الیس

نتیجه:

✔️ داشتن چیزهایی که می خواهیم خوب است ولی نداشتنشان هم غیرقابل تحمل و فاجعه نیست.
✔️ برآورده کردن انتظاراتی که از خود داریم خوب است، ولی عدم برآورده شدنشان، غیرقابل تحمل و افتضاح نیست.
✔️ رفتار کردن دیگران طبق انتظارات ما خوب است، ولی طور دیگر رفتار کردنشان، غیر قابل تحمل و فاجعه نیست.