گُمان باوری
از: محمد رسولی، روان شناس
کپی با حفظ منبع آزاد است.
بسیاری از افکار و تصاویر ذهنی که از ذهن ما عبور می کنند، نه واقعیت بلکه فرض و گمان هایی هستند که به آنها افکار خودآیند یا اتوماتیک می گویند، بعضی از آنها نتیجه گیری های شتابزده در مورد وقایع و موقعیت ها هستند که به آنها خطاهاي شناختی می گویند ، مانند فاجعه سازی، تعمیم ، بزرگ نمایی، تفکر سیاه و سفید یا مطلق نگری، شخصی سازی و ذهن خوانی، که بیشتر تحت تأثیر مغز هیجانی و باورهای بنیادین برانگیخته می شوند. باورهای بنیادین که ریشه در وقایع و آموزه های دوره کودکی فرد دارند، باورهای عمیق هر فرد درباره خود ، دنیا و دیگران است که ناشی از تجربه های منحصر به فرد دوره رشدی هر انسان است که به آنها طرحواره هم می گویند، طرحواره ها باعث می شوند میدان ادراکی انسان، اتفاقات را از طریق تجربه گذشته، تفسیر کند و توضیح دهد و موقعیت را از حالت ابهام خارج کند چون ابهام باعث سردرگمی و اضطراب است، اما همین طرحواره ها آنجا که محصول زیستن در محیط رشدی ناسالم هستند، می توانند فرد را در آینده دچار مشکلات شخصیتی کنند، مثل طرحواره عیب و نقص و یا طرحواره درماندگی یا طرحواره دوست داشتنی نبودن و یا رهاشدگی که محصول همین محیط های ناسالم رشدی هستند و باعث می شوند افراد در بزرگسالی احساس کاذب نقص یا احساس کاذب درماندگی یا احساس کاذب دوست داشتنی نبودن و یا رها شدگی کنند به خصوص در موقعیت های فعال ساز طرحواره ها، که به دنبال این احساس های کاذب، فرد دچار احساس مزمن ناامنی روانی می گردد که به راهبردهای جبرانی و دفاعی مانند فوق حساس بودن به نظر و عقیده دیگران ، تضمین خواهی، وسواس، مهر طلبی، قدرت طلبی، کناره گیری و کمال گرایی می انجامند.
در شناخت درمانی CBT Therapy افراد یاد می گیرند با شناسایی افکار اتوماتیک و طرحواره های فعال ساز زیربنای آنها این دسته افکار حال خراب کن خود را اعتبار سنجی یا ارزیابی مجدد کنند و از طریق یافتن شواهد بی اعتبار کننده برای افکار حال بد کن و یافتن توضیحات جایگزین، باور خود را به افکار حال خراب کن خود کاهش داده، و وضعیت یا تجربه خود را تعبیر مجدد کرده و به احساس بهتری دست یابند، به نوعی به جای بی جواب گذاشتن افکار استرس آور خود به این افکار تنش زا پاسخ سازگارانه دهند و از طریق گفتگوی درونی حکیمانه یا خود گویی مثبت به احساس بهتری دست یابند. خودگویی یا نجوا با خود به قدری مهم است که بعضی روانشناسان نود و پنج در صد شخصیت ما را حاصل همین خود گویی ها یا چیزهایی می دانند که ما در مورد خودمان به خود می گوییم.
در شناخت درمانی به افراد آموزش می دهند هر موقع متوجه تغییر در احساس یا بد شدن روحیه خود شدند، در ابتدا به خود بگویند که چه افکار یا تصاویر ذهنی از ذهنشان عبور می کنند. سپس به خودشان یادآوری کنند که این افکار هم می توانند درست و هم می توانند غلط باشند یعنی حاصل برداشت شخصی یا حدس و گُمان باشند. بنابراین افراد آن دسته افکار اتوماتیک که آنها را محاصره کرده را شناسایی و در برگه ثبت افکار ناکارآمد یادداشت می کنند سپس توسط یک سری سوال در پایین برگه که به روش پرسشگری سقراطی تنظیم شده، افکارشان را اعتبار سنجی کرده و پاسخ سازگارانه ای به افکار استرس زای خود می دهند.
در این راستا هر چقدر افراد، با اعتبار سنجی افکارشان، درک واقعی تری از واقعیت مشکل خود پیدا کنند، از گمان باوری بیشتر دور شده و به سمت سلامت روانی بیشتر قدم بر می دارند. و در نهایت با کشف معانی شخصی رویداد های ناراحت کننده در زندگیشان باورهای بنیادین خود را شناسایی و سپس آن باورهای ناکارآمد را با روش های مختلف از جمله گردآوری شواهد مخالف با آن باور بنیادین اصلاح می کنند و با کمک درمانگر باور جدید و سازگارانه ای می سازند.
گمان باوری کمتر = سلامت روانی بیشتر
بیشتر بخوانید:
ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.