چه کسی را عاشق بدانیم
و چه عشقی را واقعی 💙
عشق بیش از آنکه یک رویارویی خاص باشد یک منش است. اروین یالوم ، روان درمانگر بزرگ می گوید: محبت، شیوه ی بودن و حضور فرد در دنیاست، ارتباط انحصاری، دشوار و جادویی با یک فرد خاص نیست، محبت بالغانه از غنای فرد ناشی می شود نه از تهی دستی اش، از رشد ناشی می شود نه از نیاز، فرد عشق نمی ورزد چون نیاز به وجود دیگری دارد، نیاز به کامل بودن دارد و نیازمند فرار از تنهایی فراگیر است. فردی که بالغانه عشق می ورزد این نیازها را در جایی دیگر و به شیوه ای دیگر مثلاً با عشق مادرانه که در مراحل ابتدایی زندگی بر او جاری شده، برآورده کرده است، بنابراین عشق پیشین سرچشمهء قدرت است و عشق کنونی زاییدهء قدرت.
محبّت، فعّال است. عشق بالغانه، دوست داشتن است نه دوست داشته شدن: فرد، عاشقانه به دیگری می بخشد، تسلیم دیگری نمی شود.
مهم است که ما، عشق را نوعی منش- چیزی ویژه در رویکرد عاشق به دنیا- بدانیم تا آنکه به رابطه ی عاشق با اُبژِهء عشقی اش پی ببریم. خیلی پیش می آید که به اشتباه پیوند انحصاری با یک انسان را، دلیل شدّت و اصالت عشق فرض می کنیم، ولی چنین عشقی به اصطلاح فروم، "عشق نمادین" یا خودپرستی بیش از اندازه است. و در صورت فقدان توجه و علاقه دیگران، محکوم به فروپاشی در درون خویش است. در عوض عشق عاری از نیاز، شیوهء فرد برای ارتباط با دنیاست.
اریک فروم معتقد است بنیادی ترین گونه ی عشق، عشق برادرانه است، تجربه ی یگانگی با همهء انسانها که مشخصه اش فقدان انحصارگرایی است. اِنجیل تاکید می کند مقصود عشق باید افراد رنجور، مستمند، یتیم، بیوه و بیگانه باشد، عشق به این افراد، منفعت و هدفی در پی ندارد و دوست داشتنشان، همان "عشق عاری از نیاز" و برادرانه است.
.: Weblog Themes By Pichak :.