غم یا شادی؛ کدام از؛ محمد رسولی عنبر
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست. سعدی
بیشتر ما به دنبال شادی و گریزان از غم هستیم. ولی وقتی که خوب ژرف می شویم می فهمیم که بزرگترین معناها در زندگی در قلمروی غم های ما وجود دارند. اگر نگاهی به فیلم های سینمایی بیاندازیم آگاه می شویم که فیلم های شاد هیچ گاه به اندازۀ فیلم های پر حادثه نمی توانند رسانای معنا به ما باشند. به قول حافظ ؛
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق / هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم. منظورم به دنبال غم ها در زندگی بودن نیست بلکه کنار آمدن با تمام چیزهایی است که در زندگی، ما را غمگین می کند. امروزه روان شناسان هوش را توانایی فرد در سازگاری با تغییرات محیطش می دانند. فردی که در برابر تغییرات محیطی نرمش بیشتری از خود نشان می دهد کمتر دچار افسردگی خواهد شد. کسی که می داند واکنش درخوری در برابر غم های گوناگون از خود نشان دهد چنین فردی از نظر روانی سالم تر از دیگران است.
جبران خلیل جبران نابغۀ شعر و ادبیات و هنر در قرن بیستم و از نوادگان حضرت ابراهیم جملات زیبایی دربارۀ غم های انسان دارد،
او می گوید؛ای دوست غمگین من، اگر می توانستی ببینی که بخت بد که شکست تو در زندگیت بوده، همان نیرویی است که قلبت را روشن می کند و روحت را از مغاک تمسخر بیرون می آورد و تا عرش احترام بالا می برد، آنگاه رضا به داده می دادی و آن را میراثی می دانستی که تعلیمت می دهد و آگاهت می کند.
حافظ شیرازی می گوید؛ ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند/ چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور. پس می بینیم که همۀ غم ها آزمونی بزرگ برای سنجش گنجایش دل آدمی است. به نظر من اندازۀ غم های هر کس اندازۀ شخصیت او را مشخص می کند. کسی که با کوچکترین مشکلات زندگی روزمره اش که از آنها گریزی نیست غمگین می شود کسی است که مشکلات را نه فرصتی برای رشد خود بلکه تهدیدی برای به هم زدن آرامش خود در نظر می گیرد.کارل یونگ، روان شناس مشهور می گوید؛ «حتی یک زندگی سعادتمند نیز نمی تواند بدون کمی تاریکی باشد. واژۀ خوشبختی معنای خود را از دست می داد اگر با اندوه تعدیل نمی شد. بهتر است چیزها را همانطور که از راه می رسند با شکیبایی و متانت بپذیریم».
فایدۀ دیگر غم ها در زندگی، افزایش دادن توان ما برای همدلی کردن با دیگران است، انسان های سطحی بی درد هیچ گاه نمی توانند با دیگران احساس همدلی کنند. انسان هایی که با غم ها آشناترند توانایی بیشتری برای همدلی با دیگران دارند. همدلی از دیدگاه روان شناسانی چون مارتین هافمن ریشۀ تمام اخلاقیات و از مهارتهای مهم هوش هیجانی است. و عاملی بسیار مهم در کامیابی های شغلی و مالی در جامعه است. همدلی شاه کلید ورود به دلهای مردمان و درک نیازهای آنان و عامل اصلی علاقۀ اجتماعی است. همدلی استعدادی است که تمام فرستادگان خداوند برای هدایت انسان آن را در اندازۀ بسیار زیاد دارا بودند و گرنه ما نمی توانستیم در قرن بیست و یک به این اندازه پیروان بیشمار ادیان مختلف را مشاهده کنیم.
در دنیای عشق هم عُشّاقی توانسته اند عشق های باشکوه بیافرینند که دل آنها از غم معشوق آکنده شده است.
خلیل جبران می گوید؛ روح غمگین هنگامی که با روحی شبیه خود متحد می شود، تسکین می یابد ... دل هایی که به واسطه غم به هم گره می خورند، در شوکت شادمانی از هم جدا نخواهند شد . عشقی که با اشک تطهیر شده است ، پاک و زیبا ، جاودانه می ماند.
.: Weblog Themes By Pichak :.