تاريخ : یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۷ | 23:57 | نویسنده : محمد رسولی

  موازنۀ قدرت در روابط      از؛ محمّد رسولی عنبر

 

  موازنه یا هم وزنی واژه ای است به معنای پایاپای بودن یا هم ارزی و یا سر به سر بودن با چیزی یا کسی. در شیمی موازنه به این معناست که در یک معادلۀ شیمیایی جدا از ترکیب گوناگون عناصری که در دو سوی این معادله با هم واکنش شیمیایی انجام می دهند باید هر دو طرف معادله یک چیز را به ما بدهند. حال در روابط انسانی که معمولاً در دو طرف هر رابطه، دست کم دو فرد و یا دو طایفه و در بالاترین سطح، دو ملّت وجود دارند، زمانی آنها می توانند از موضع پایاپای با هم رابطه برقرار کنند که برایند توانمندی های آنها در جنبه های گوناگون، همسطح باشد. اگر یک طرف رابطه احساس کند از دیگری برتر است از موضع قدرت و اگر احساس کند از دیگری کمتر است ناخودآگاه از موضع ضعف رابطه برقرار می کند. اصطلاح خودکم بینی و یا خودبرتربینی اشاره دارد به همین احساس برتر بودن یا کمتر بودن در روابط و در اجتماع.

   بیشتر ارتباطاتی که ما در طول روز برقرار می کنیم معمولاً قرار گرفتن در رابطه ای دو نفره است و موازنۀ قدرت در رابطه، مهمترین دلیل دوام آوردن آن رابطه است. بعضی از روابطی که به هم می خورد یا در آن ناخشنودی هست، ریشه اش در نبود توازن قدرت است. ما بدون اینکه خودمان بخواهیم یا بدانیم خودمان را از بسیاری از افراد بالاتر و از بسیاری از افراد پایینتر می بینیم و این گاهی موجب می شود مقابل عدّه ای قاطعانه و پُر دل، مقابل عدّه ای دیگر سرد و بی اعتنا یا پرخاشگر، و مقابل عدۀ کمتری از افراد منفعلانه یا فرمانبرانه واکنش نشان دهیم.

دلایل برهم خوردن موازنۀ قدرت در روابط چیست؟

1- لطف پذیری یا تعارف پذیری؛ وقتی ما در روابط معمولاً طرف مدیون رابطه هستیم و همیشه طرف مقابل ما را در موقعیت شرمندگی قرار می دهد همزمان ما را به سوی انفعال و اطاعت از خود می کشاند. بعضی ها از اینکه در حق دیگران محبت کنند از این رو لذّت می برند که خود را در موقعیت برتر احساس می کنند.

2- اطاعت همیشگی؛ وقتی به پاس احترام یا به خاطر کم رویی، درخواست ها و انتظارات دیگران را بیش از حد بر خود هموار می کنیم گاهی این به نوعی وظیفه در چشم طرف مقابل تبدیل شده و او را در موضع برتر نسبت به ما قرار می دهد.

3- نرمی و مهربانی بیش از اندازه؛ وقتی در روابط به سمت عدم استحکام و جدّیّت و پس روی از ارزش های خود به خاطر طرف دیگر پیش می رویم، مثلاً زمانی هم که ما انتظارات به جایی از دیگران برای رفتار درست داریم و آنها هر چه کنند ما سکوت می کنیم، موازنه قدرت در رابطه به زیان ما به هم می خورد. سعدی شیرازی می گوید، نه چندان درشتی کن که از تو سیر شوند نه چندان نرمی کن که بر تو دلیر شوند.

4- شوخی؛ شوخی و خندۀ زیاد یک نفر در روابط باعث کاهش قدر و منزلت او در چشم طرف مقابل می شود.

5- تَوَهُم سر بودن یا گمان عظمت؛ وقتی یک طرف رابطه، احساس می کند لیاقت، شرافت، اصل و نسب و یا به قول امروزی ها کلاس بالاتری نسبت به طرف مقابل دارد موازنه قدرت در رابطه به هم می خورد. همسر یکی از دانشمندان هسته ای ایران که در سالهای اخیر ترور شده بود گفته بود وقتی همسرم به مدارج عالی و مدال ها و نشان های بزرگ در رشتۀ فیزیک دست یافت ترسیدم مبادا فکر کند که من دیگر لیاقت او را ندارم در صورتی که او بزرگتر از آن بود که دچار هذیان عظمت شود.

6-ناز پروردگی یا تیپ شخصیت گیرنده؛ بعضی افراد طوری بار آمده اند که گمان می کنند دنیا و هر چه در آن است باید در خدمت آنها باشد. و در روابط فقط به فکر گرفتن و کندن از دیگران هستند. این افراد برای دیگران در حکم انگل هستند و تغذیه و مراقبت شدن به وسیله دیگران را یک انتظار واقع بینانه می پندارند. اینها شخصیت های تمایز نیافته ای هستند که معمولاً هیچگاه به استقلال فکری و توانایی حل مسایل زندگی خود بدون وجود دیگران نمی رسند. انتظارات آنها از رابطه یک سویه و به سود خود است.

7- سلطه گری؛ شخصیت های سلطه گر همیشه می خواهند موازنۀ قدرت را در روابط به سود خود تغییر دهند. آنها بیشتر در برابر افرادی موفق می شوند که شخصیت مطیع یا مهر طلب دارند. امّا در برابر شخصیت های قاطع و استوار و یا در برابر شخصیت های سلطه گر شبیه خودشان ناکام می شوند.

    رابطۀ سالم؛ از دیدگاه خانم کارن هورنای روان شناس آلمانی، افراد روان رنجور برای محافظت از خودشان در برابر اضطراب و تهدیدها و آسیب های خیالی، با یکی از سه گرایش روان رنجور 1- مهرطلبی 2- قدرت طلبی و 3- کناره گیری، واکنش نشان می دهند. او می گوید زمانی می توانیم شخصیت حقیقی خود را به دست بیاوریم و روابط سالم با دیگران برقرار کنیم که از عطش عظمت طلبی و غرور ها و بایدهای خود ایده آلی دست بر داریم و رفتار های روان رنجوری را که فکر می کنیم از ما در برابر آسیب های خیالی محافظت می کنند کنار بگذاریم. در این صورت گرایش ناسالم مهر طلبی جای خود را به عشق بی قید و شرط و همکاری محبت آمیز می دهد. گرایش قدرت طلبی به پیشرفت و رقابت سازنده تغییر می یابد و گرایش کناره گیری به استقلال فکری و عدم وابستگی به دیگران والایش می یابد.