تاريخ : یکشنبه پنجم آبان ۱۳۹۸ | 19:14 | نویسنده : محمد رسولی

جملات شفابخش
از؛ محمد رسولی، روان‌شناس


چهارصد و یازده جمله‌ کوتاه و الهام بخش

1- اگر تلاش نکنیم تا آیندۀ مان را بسازیم آنطور که می خواهیم، دیگران آن را می سازند، آنطور که می خواهند.

2- آن هنگام می­توانیـم مرزهای وجودمــان را گسترش دهیم، که از مرز انگاره های دیگران دربارۀ ما، عبور کنیم، چون آینۀ نگاه بسیاری از اطرافیان ما به علّت غبار و تیرگی بدبینی، نمی­تواند خود واقعی­مان را به ما بشناساند و نشان دهد.

3- بهتر است که برای اصلاح بد اخلاقی و رفتارهای متوقعانۀ اطرافیان، الگوی رفتار کردنی که موجب ایجاد بداخلاقی و توقع در آنها می­ شود را درست کنیم.

4- به نسبتی نیـروهای طبیعت بر اسـاس خواسـت ما رفتـار می کنند،که ما همسو با سرچشمۀ عشق، رفتار می کنیم.

5- گاهی بدترین حمله از طرف دیگری به ما، بهترین دفاع اوست در برابر احساس تهدید شدنش از طرف مایی که اشتباه ادراک شده، نه مای واقعی.

6- داشته های پنهان ما بسیار بیشتر از نداشته های آشکار ماست.

7- کامیابی متفاوت در پی تلاش متفاوت به دست می آید.

8- چون لحظۀ بعد را کسی نمی داند پس نه می توان زیاد شاد بود و نه زیاد ناراحت.

9- منطق بسیاری از اتّفاقات بی منطق زندگی ، بعد ها بر ما آشکار می شود.

10- شکستهای ما معلّمانی بهتر از موفقیت ها برای ما هستند، چون آشکار کنندۀ موانع رشد ما هستند.

11- مرزهای شخصیت ما توسط آن چیـزهایی محـدود می شــود که به آنهــا چسبیده ایم .

12- هر چقدر تشنه و نیازمند به سراغ چیزی برویم همان چیز ما را تشنه و وابسته نگاه می دارد .

13- تا از بودن با خـود لذّت نبریم دیگـران از بودن مان لذّت نمی برند .

14- آن هنگام به آزادی عاطفی می رسیم که به جای جستجوی خوشبختی در بیرون از وجودمان آن را در درونمان بیابیم.

15- معمولاً بزرگترین درسها را به ما کسانی می دهند که بزرگترین آسیبها را به ما، وارد می کنند.

16- خدای هر آدمی در آسمانها نیست خدای بسیاری از ما آدمها روی زمین است!

17- زندگی برای بسیاری تحمّل، برای عدّه ای تجمّل و برای اندکی تأمّل است.

18- در سکون و بی هدفی بیشتر فرسوده می شویم تا در تلاش و حرکت.

19- چه می دانی مهم نیست ، چه می توانی مهم است.

20- بعد از مرگ، نبخشیده های ما در این دنیا، بیشتر مایۀ افسوس روح ماست تا نخورده ها و نداشته های ما.

21- هر آن روزی که اندیشه شود نو عید نوروز است

که نوروز هم همان امروز و دیروز و پریروز است .

22- هیچ پیوسـتنی به مانند پیوستن به منبـع هستی باعث آرامش ما نمی شود.

23-هر قــدر خودی که دیگران می شناسند موفّق تر شود انسان با خود واقعی اش ناموافق تر میشود .

24- چه بسیارند کسانی که وسیله های زندگی برای آنها تبدیل به هدفهای زندگی شده است.

25- همانگونه که هنگام خداحافظی، همدیگر را به خدا می سپاریم برای خداحافظی با مشکلات زندگی باید آنها را به خدا بسپاریم.

26- راه حلّ مشکلات ما نه در جهان ما، بلکه در نهان ماست .

27- خوشبختی واقعی وقتی است که به جای به دست گرفتن کنترل زندگی، خودمان را به دست جریان زندگی بسپاریم .

28- پرنده را آوازش در قفس نگه می دارد و انسان را آوازه اش.

29- وقتی افق نگاهت بسته شد از مردمک چشمانت خطّی عمود بر آسمان رسم کن.

30- به نسبتی که خودمان را نمی بینیم به خدا نزدیک هستیم.

31- افراد موثر، احساسشان توسط موجودیت خودشـان تعیین می شود و افراد تأثیرپذیر توسط دیگران یا شرایط.

32- هرچه انسان تر شویم ، دیگران را هم انسان تر می بینیم .

33- برخی به جای خودسازی، در اندیشۀ ساختن تصوری از خودشان هستند برای دیگران.

34- انسان ضعیف مورد ترحم و انسان قوی مورد احترام دیگران است.

35- در بی نیاز ترین حالت خود، نیازمند ترین هستیم به خالق خود .

36- همه چیز را رها کن و به دارای همه چیز بسپار، تا همه چیز را برایت فراهم کند.

37- گـاهی، گرفتاری هـایی را که در زنـدگی مایـۀ دل نگـرانی می دانیم نعمتی است که مانع دلمشغولی ما دربارۀ نگرانی های بزرگتر می شود .

38- فرد خوشحال در حال است و فرد ناراحت در آیندۀ یا گذشته محال.

39- این باور غلط که در مشکلات تنها هستیم سرمنشأ همۀ اضطرابهاست.

40- زمانی نداهای درونی را می شنویم که صداهای بیرونی را نشنیده بگیریم.

41- تنها مقامی که رسیدن به آن، ما را از کجروی حفظ می کند، مقام بندگی است.

42- دیگران اشتباه می کنند تا ظرفیّت ما را برای تحمّل و گذشت به رُخ مان بکشانند.

43- رفتارهای محترمانه و بزرگ منشانۀ مخاطب با ما در گرو بزرگ دیدن ، عاقل دیدن و مهم پنداشتن اوست. ارتباط بالغ - بالغ و نه کودک - والد ، والد - کودک، و یا والد- والد.

44- گاهی نوع خاصی از رفتار کردن ماست که باعث فراخوانی گفتارها و رفتارهای ناخوشایند دیگران در برابر ما می شود.

45- فرصت های رنگارنگ ،خود را به کسی نشان می دهند که بجای عینک سیاه و سفید بدبینی، عینک رنگارنگ خوشبینی را بر چشم داشته باشد.

46- شکست، تفسیر ذهنی آدمها در مورد دانشی است که جز با زمین خوردن به دست نمی آید

47- زندگی مثل جاده ای است که بسیاری تا به مقصد برسند از زیبایی های سر راهشان لذّت می برند، و عدّه ای به قدری به مقصد فکر می کنند که حتّی لذّتها و زیبایی های سر راهشان را احساس نمی کنند.

48- هرچقـدر از نردبـــان اعتبـــار و دارایی­ های جامعـه بــالاتر رویــم، ناآرام­تر و هوایی­ تر می­شویم.

49- با ذهن باز هیچ راهی بسته نیست و با ذهن بسته هیچ راهی باز نیست.

50- پیش از اندیشیدن به خواسته ها باید به داشته ها بیندیشیم.

51- بزرگترین دوست «اوست» و بزرگترین دشمن، در «من».

52- هنگامی می توان حرف های ناراحت کنندۀ دیگران را جدی نگرفت که قبل از آن خودمان را زیاد جدی نگرفته باشیم .

53- حرمت نفس یعنی؛ احساس ارزشمندی مان بر اساس معیارهای درونی باشد نه ملاک های بیرونی ارزشمندی.

54- عشق یعنی، من برای داشتن حسّ خوب به تو نیاز دارم، و بی تو نمی توانم. امّا دوست داشتن یعنی عشق ورزیدن به آرامش و خوشبختی چون تویی، حس خوبی است، امّا مرا نخواستنت از پا نمی اندازدم.

55- مشکلات پیرامون ما طاقت فرسا به نظر نمی رسیدند،اگر به اندازه ای نگاه خدا را به آنها داشتیم.

56- برای رهایی از رفتار منفی و آشفته، باید افکار منفی و آشفته را رها، و آنها را با افکار مثبت و متعالی جایگزین کنیم.

57 - کودکان معلّمان بزرگی هستند برای آموزش زندگی کردن در زمان حال.

58- کاش به جای جستجوی لذّت بیشتر، در پی آزادی بیشتر، از اسارت لذّت ها باشیم.

59 - غمِ نداشتن ها را می شود با شادی "خدا را داشتن" از بین برد.

60- یکی از نشانه های سلامت روانی، توانایی تحمل فاصلۀ بین وضع موجود و مطلوب (آرمانی) زندگی مان، و شـادی و وقار آگاهی یافتن از این پذیرش شجاعانه است.

61- اگر در واقعیت های زندگی مان زیبایی نمی بینیم، شاید هنوز زیبایی های واقعی زندگی مان را کشف نکرده ایم.

62 - همسر کامل و موافق، همراه کامل و موافق، و یا همکار سازگار نیستند که مهارت کنار آمدن با دیگران و آستـانۀ تحمّـل ما را به چالش می کشند، بلکه آنچه می تواند باعث افزایش مهارتهای کنار آمدن و پرورش صبر و تحمّل در ما و دانستن بیشتر دربارۀ خودمان گردد، همان چیزهایی در دیگران است که ما از آنها بدمان می آید.

63- خدا، آن چیزی نیست که در ذهن آدم های منفی است.

64 - هنگامی دیگران ما را باور می کنند که خود را باور داشته باشیم و هنگامی به ما اعتقاد پیدا می کنند که به راهمان اعتقاد داشته باشیم.

65- انتخاب با ماسـت؛ می توانیـم زمـان حـال خـود را بـا تنگ نظری، نقطۀ انتهایی گذشتۀ خود بینگاریم، یا نقطه ای در بین دو ابدیت.

66- یادمان نرود که امکانات خداوند برای بهروزی و خوشبخت کردن ما بیشتر از فردی است که برای خوشبختی و بهروزی مان دل به او بسته ایم و چشم امید به او داریم.

67- مراقب باشیم من ماندنی خود را با بدن رفتنی خود، یکی ندانیم و اشتباه نگیریم.

68- ایمان به چه خدایی داشتن، مهم تر است از "ایمان به خدا داشتن". و چـه رابطه ای با او داشتن، مهمتر است از رابطه داشتن با او.

69- راز موفقیت و پر انرژی بودن انسانهای موفق، داشتن افکار مثبت و تصویر ذهنی مقتدرانه از خود در ذهنشان است.

70- انتخاب با ماست، که افکاری با انرژی مثبت و بالا انتخاب کنیم یا افکاری با انرژی منفی و پایین. اما فاصلۀ بین این دو انتخاب، فاصلۀ بین خوشبختی و بدبختی است.

71- همیشه پشت سر هر حسّ بد، یک اندیشه با انرژی پایین قرار دارد؛ مثل بدگمانی، دخالت، قضاوت خشن، مقایسه، کینه، عجله و اجبار، حسد، ترس و بدبینی و بدخواهی. و پشت سر هر حسّ خوب یک اندیشه با انرژی بالا؛ مانند ایمان و امید، پذیرش، مهربانی و خیر خواهی، گذشت و بخشش، رضا و تسلیم، وقار و شکیبایی و رهایش.

72 - افراد سالم به جای اندیشیدن در مورد چیزهایی که امکان تغییر دادن آنها وجود ندارد، در مورد چیزهایی می اندیشند که تغییر دادنشان امکان دارد.

73-گاهی ناهماهنگی هایی که در روابط ما با دیگران و محیط وجود دارد، درخواستهای زندگی از ماست برای درست تر و واقعی تر زندگی کردن.

74- به جای پرداختن به افکار آزارنده می توان به استقبال افکار خوشایند رفت.

75 - اینکه گاهی دیگران بر اساس سلیقۀ ما رفتار نمی کنند به این معنا نیست که درست هم رفتار نمی کنند.

76- آنها که به دنبال مفید شدن هستند مهم می شوند و آنها که به دنبال مهم شدن هستند مضر .

77- هر چقدر از توقعات خود ایده آلی مان (غرورها و باید ها و عظمت طلبی ها) بیشتر دست بکشیم، رفتارمان با خودمان و دیگران سالم تر و مهربان تر، احساسات مان اصیل تر و واقعی تر، و روح و روان ما آرام تر خواهد بود.

78- هر درکی که ما از حقیقت داریم، برای درک بالاتری از آن حقیقت، پوشش به وجود می آورد.

79- در قلب ما جایی و جود دارد که جایگاه ابدی و بی حدّ و مرز خداوند است، ولی ما هر کس و هر چیز محدود و فانی را در آنجـا می گذاریم و از نبودش دلگیر می شویم.

80- هر رفتار و اندیشه ای که با عشق همراه نباشد، پیوند ما را با خداوند که سرچشمۀ عشق حقیقی است، قطع می کند.

81- بهترین راه برخورد با ناهماهنگی، حفظ هماهنگی است، و بهترین راه برخورد با آدم نامتعادل، حفظ تعادل است.

82- همیشه در روابط انسانی، کمال یک نفر، به نحوۀ برخورد او با نقص دیگری وابسته است.

83- حکمت از دست دادن ها، در این است که به معنایی فراتر از معنای چیزی که از دست داده ایم، دست یابیم.

84- گاهی به جای اینکه شکرگزار چیزهای مهمتری باشیم که در دست داریم، چیزهای ناچیز از دست رفته را مهم می سازیم.

85- امروز، دنیای ما به این علّت در آرامش نیست که پر از آدمهای هیچ گریزی است که می خواهند برای کسی شدن بجنگند.

86- وقتی به جای آنچه که واقعاً هستیم با آنچه که فکر می کنیم باید باشیم «یا درست است که باشیم» زندگی می کنیم گرفتار نا امیدی، زودرنجی و بیزاری از خود می شویم.

87- در دنیا چیزی با ارزش تر از خودمان وجود ندارد که بتواند معرف شخصیت مان باشد.

88- با اینکه شنیده ایم که نفس ما بزرگ ترین دشمن ماست، امّا نادیده می گیریم که همین بزرگترین دشمن ما، دشمن اصلی را در جایی بیرون از وجود ما معرفی می کند، و در عین ناباوری به جای بی مهـری و بی اعتنایی به او، به دشمـنانی بی مهـری و بی اعتنایی می کنیم که او می شناساند، و به جـای غلبه بـر او می خواهیم بر دشمنانی که او به ما معرّفی می کند غلبه کنیم.

89- ظرفیت محرومیت ها و ناکامی ها در ایجاد انعطاف پذیری و رشد خلاقیت و شخصیت، بیشتر از کامیابی ها و برآورده شدن آرزوهاست.

90- فشار روانی منت دیگران بیشتر از محنت بیکران است.

91-پادزهر نارضایتی از وضع موجود، روحیۀ پذیرش داشتن است.

92- گاهی به جای رسیدگی به اصل و ریشۀ زندگی مان، خود زندگی را فدای شاخ و برگ های آن می کنیم.

93- بی ارزش ترین تصوّر ما، تصوّر بی ارزش بودن ماست.

94- گاهی ممکن است ما آخرین صخره و پناه انسان ناامیدی باشیم که قرار است از امید بستن به خوب بودن انسان ها و زندگی دست بشوید.

95- عدّه ای، عمری به دنبال کسی می گردند که بتوانند او را دوست داشته باشند، قبل از آنکه خودشان را دوست داشته باشند.

96- انسانهای بزرگ، به جای داشتن غم، غمِ نداشتنهای دیگران را دارند.

97 – فدا شدن برای آرزوهای ماندگار، بهتر از فنا شدن برای آرزوهای ناماندگار است.

98- علّت بسیاری از نارضایتی ها و دلخوری های ما از اطرافیان به این دلیل است که نتوانستن ها و ندانستن های آنها را نخواستن معنی می کنیم.

99- اگر فکر می کنیم کمال دیگران در این است که با ما درست رفتار کنند، کمال بیشتر ما هم در این است که با همان ها که با ما درست رفتار نکرده اند، رفتار شایسته ای داشته باشیم.

100- شکیبایی معنایی نداشت، اگر مشکل در زندگی ما جایی نداشت.

101- انسانهای کوچک خود را در سخن می یابند و انسان های بزرگ در عمل.

102- هنگامی که در زندگی مان از دیگران خدا می سازیم، از اینکه چرا برایمان خدایی نمی کنند، ناراحت و عصبانی می شویم.

103- گاهی خداوند با انداختن گره ای کوچک در زندگی مان گره های دیگر زندگی مان را باز می کند.

104- عدّه ای ستمگرند، چون میلیاردها نفر فقط تماشاگرند.

105-بهترین مثال برای تفکّر مثبت، شکرگزاری است که معنای آن تمرکز بر داشته هایمان است.

106- شکست های ما شکست نیستند، اگر سبب افزایش آگاهی و کاهش خودخواهی مان شوند و موفقیت های ما پیروزی نیستند اگر نتوانند در رشد شخصیت و کامل شدن ما اثرگذار باشند.

107- یکی از انتظارات ظالمانۀ ما از دیگران این است که آنها در بالاترین مرتبۀ معرفت باشند.

108- کسی که تو را کوچک می بیند، خود کوچک است، و کسی که تو را بزرگ می بیند، خود بزرگ است، چون هر کس خودش را در دیگری می بیند.

109- ثروت، بیشتر نادیدنی است تا دیدنی.

110- هر چه حرف وجود ما بیشتر باشد، ظرف وجود ما کوچک تر است.

111- گاهی پیچیده در نظر گرفتن مسائل زندگی، باعث گم کردن راه حل سادۀ آنها می شود.

112- درکمان بالا نرود تا در نگاه مان دردمان والا نشود.

113- از گذرگاه رنج هایمان است که خداوند ما را به گنج هایمان می رساند.

114- به بزرگی نرسیم تا کوچکی ها را در دیگران تاب نیاوریم و نبخشیم و نپذیریم.

115- اگر «توان از دست دادن» نداشته باشیم، توان «به دست آوردن» هم نخواهیم داشت.

116- علّت زیر پا گذاشتن ارزش شخصیمان در زندگی ارزشمندتر انگاشتن چیزهای کم ارزش تر زندگی است.

117- همانگونه که هنگام خداحافظی، یکدیگر را به خدا می سپاریم، برای خداحافظی با مشکلات مان گاهی باید آنها را به خدا بسپاریم.

118- کاش می توانستیم به آن نیروهای خاموشی که در اعماق روان ما به سر می برند و با دست افشانی به ما مژدۀ دستیابی به بهشت خواسته هایمان را می دهند دست یابیم تا بفهمیم هیچ مانع بیرونی نمی تواند ما را از رسیدن به آرزوهایمان باز دارد و هیچ کجراهه ای نمی تواند ما را به هدف برساند.

119- همه هم هستیم.

120- چطور بودن مهمتر است از چطور به نظر رسیدن.

121- گذشت به معنای میل به باقی نماندن در کنار احساس و فکر منفی دربارۀ دیگران است.

122- بسیاری چیزها که در زندگی برای ما عادی است برای افراد زیادی مهمترین دلیل شادی است.

123- سلطه گری به معنی آن است که ما دیگران را در اختیار خود بخواهیم نه به اختیار خود.

124- اندازۀ مهربانی ما وقتی آشکار می شود که در برابر نامهربانی آدم ها قرار می گیریم.

125- هر چه فاصلۀ بین آنچه که هستیم و آنچه که فکر می کنیم هستیم کمتر باشد سلامت روانی ما بیشتر است.

126- نومیدی از جایی شروع می شود که رؤیا پایان می گیرد و عشق واقعی از جایی شروع می شود که کلمات پایان می گیرند.

127- پیروزی از آن کسی است که شکست ها نمی توانند در او احساس شکست ایجاد کنند و حرف های نا امید کننده دیگران، در او احساس نومیدی.

128- آرامش و سکون دل بعد از سکوت دل رخ می دهد.
129- همیشه موفقیت و پیروزی پس از رویارویی با شکست ها و شکست دادن ترسمان از شکست رخ می دهد.

130- زمانی می توانیم گره از کار فروبستۀ خود بگشاییم که قبل از آن گره های خشم و نارضایتی را از اَبروان خود بگشاییم.

131- اگر پیش از چاره جویی برای نگرانی های خود با عقل و تدبیر، آنها را به پروردگار چاره ساز بسپاریم، آرامش ما بیشتر و راه حل مشکل ما نمایان تر می شود.

132- هر اندازه در برابر آدم های خودخواه، خاکی تر شویم، در برابر ما شاکی تر می شوند.

133- ارزش داشته هایمان نزد ما بیشتر می شود اگر بتوانیم زندگی کردن بدون وجود آنها را تصور کنیم.

134- همیشه در هنگام بحث و گفتگوهایمان با دیگران از خود بپرسیم که آیا می خواهیم آتش نشان باشیم یا آتش فشان!.

135- پیش نیاز اعتماد بنفس، احساس خود ارزشمندی است.

136- ارمغان شادکوشی، پیوسته کوشی است.

137- دیگران، خود ما هستیم در وضعیت و تقدیری دیگر.

138- معمولاً، ناتوانی در ادامۀ زندگی بدون وجود فردی عزیز را نشانه ای از عشق و وفاداری به او در نظر می گیرند در حالی که بیشتر نشانه ای از نپختگی و نداشتن خودگردانی و استقلال عاطفی است.

139- اعصاب خراب و ضعیف حاصل اندیشه های نومید کننده و ضعیف، و اعصاب قوی حاصل اندیشه های قدرتمند و پر انرژی است.

140- گله ها و شکایت های ما در مورد مسائل و مشکلات زندگی، بیشتر از آنکه بیان کنندۀ واقعیت آن مشکلات باشد برملا کنندۀ حالت روحی و مشکلات درونی ماست.

141- شادمانی به معنای نداشتن غم نیست، بلکه به معنای توانایی شاد بودن با وجود غم است.

142- همرنگی، یعنی با آن تصوری از خودمان زندگی کنیم که دوست داریم دیگران از ما داشته باشند.

143- اوضاع و شرایط سخت زندگی، هم می توانند سبب ساختن ما شوند و هم سبب باختن ما.

144- هیچ کس بهتر از آنکه ما را می آزارد نمی تواند برملا کنندۀ ظرفیت و حقیقت های پنهان وجود ما باشد.

145- تلاش شخصیت سالم برای بهتر شدن است و تلاش شخصیت روان رنجور برای بهتر به نظر رسیدن.

146- به دنبال شایستگی باشیم، نه به دنبال اثبات آن به دیگران.

147- اگر رویداد های زندگی را نمی توانیم انتخاب کنیم، شیوۀ برخوردمان را با آنها می توانیم.

148- ایمان واقعی یعنی؛ بزرگی، مهربانی و توان آفریدگار را فراتر از آفریده ها بدانیم.

149- شهامت یعنی، آن منی از ما را که فکر می کنیم دیگران قبول ندارند، بپذیریم و ابراز کنیم.

150- زن نیاز دارد تا تصویر جذاب و با اهمیتی در ذهن همسرش داشته باشد تا بتواند یک زن و مادر تمام عیار باشد.


151- گاهی وقت ها باید بنشینیم و از خود بپرسیم آیا مشکلی که در حال حاضر دارم ارزش اینقدر ناراحتی هیجانی را دارد؟

152- وقتی خود را پایین تر از همه بدانیم، دیگر نگران جلو زدن یا عقب افتادن از کسی نخواهیم شد.

153- می توانیم در برابر افکار و خاطرات منفی که تولید احساس ناراحتی و ناامیدی می کنند فکر خداوندی را قرار دهیم که قادر است ما را از چنگال غم ها نجات دهد.

154- در کنار فردی ناسازگار است که قدرت سازگاری افزایش می یابد.

155- یک مشکل کوچک را که متعلّق به بخش کوچکی از زندگی است به یک منبع ناراحتی پایدار تبدیل نکنیم.

156- وقتی از حضور و وجود کسی در زندگی مان ابراز قدردانی و احساس شادمانی می کنیم، او نیز از این حقیقت شاد می شود و شادمانه رفتار می کند.

157- عشق یعنی احساس خوشبختی کردن از راه به خوشبختی فرد دیگر فکر کردن، نه خوشبخت شدن به وسیلۀ او.

158- نمی توانیم با توجّه به معنای ظاهری اتفاقات بدی که در روابط و اوضاع و شرایط مان وجود دارد، آن اتفاقات را تغییر دهیم،بلکه باید به معنای پنهان و ناآشکار آن اتفاقات در زندگی مان پی ببریم.

159- اگر در حال حاضر نمی توانیم اوضاع و شرایطمان را بهبود بخشیم، برای آرامش خاطر و اعصابمان می توانیم دیدگاه خود را نسبت به اوضاع و شرایط و افراد پیرامون خود تغییر دهیم.

160- فکرِ درست همان است که در ما آرامش ایجاد می کند و ما را به منبع آرامش هستی نزدیک می کند. و هر فکری دربارۀ روابط و اوضاع و شرایط زندگی مان که باعث ناآرامی و نگرانی در ما می شود فکری نادرست با انرژی ضعیف است.

161- قدرت جسمی به انسان زور می دهد و قدرت روحی، اخلاق.

162- هر کسی در زندگی مان که دربارۀ او قضاوت خشن می کنیم و نسبت به او نفرت می ورزیم، کسی است که او را خارج از مرز خود و چیزی جدا از خود تعریف کرده ایم.

163- نیروها و فشارهای اجتماعی و اقتصادی بر شخصیت افراد تأثیر می گذارند ولی نه بر شخصیت افرادی که همواره می توانند دیدگاه خود را نسبت به اوضاع و شرایط زندگی تغییر دهند و حالت روحی شان مستقل از اوضاع و شرایط است.

164- وقتی برای شکست های زندگی مان مقصری جستجو می کنیم، در آینده هم همواره مقصرانی وجود خواهند داشت تا مسئولیت شکست هایمان را به گردن شان بیاندازیم.

165- راه برطرف کردن بسیاری از دلتنگی ها دل گستری است.

166- درست به همان گونه که بوتۀ یک گل وحشی در بیابان می تواند جلوۀ شگفت آوری از زیبایی هستی اش را آشکار کند، در بیابان زندگی مان می توانیم گنجینۀ شگفتی های درونی مان را به بهترین شکلی نمایان کنیم و با افتخار، بر زیبایی های زندگی در این کرۀ خاکی بیافزاییم.

167- همیشه مشکل ما در بیرون نیست، بعضی وقت ها مشکل ما ندانستن شیوۀ حل مشکل است.

168- بزرگی در بزرگ منشی است نه در خود بزرگ بینی.

169- شخصیت ما فقط توسط گذشتۀ ما شکل نمی گیرد، بلکه توسط اهداف با ارزش ما و امید دستیابی به آنهاست که ساخته می شود.

170- می توانیم وزن مشکلاتمان را با این مقیاس اندازه گیری کنیم که آیا مانعی بر سر راه کمال ما هستند یا می توانند یاوری برای رسیدن به کمال ما باشند.

171- برای ایجاد احساس خوب نباید تکیۀ ما به اوضاع و شرایط مان باشد بلکه باید احساس خوب ما ناشی از دیدگاه درست ما نسبت به زندگی باشد.

172- بسیاری از افراد و اوضاع و شرایط نامناسب در زندگی مان، ارزش رشدی دارند.

173- رنجی را که در راه اثبات کسی بودن و دفاع از عناوین آن می کشیم انرژی ما را در راه رسیدن به آرمان ها و هدفهایمان کاهش می دهد.

174- اگر در نگاه دیگران به دنبال ارزش وجودی خودمان بگردیم همیشه در نا آرامی به سر خواهیم برد، امّا اگر ذرّه بودن خودمان را در کائنات بپذیریم و تسلیم زندگی شویم آنگاه آرامش در قلب مان قرار دارد.

175- با چسبیدن به تصویری که خیال می کنیم دیگران از ما دارند، و باور کردن آن، با خود واقعی مان بیگانه می شویم و راه را برای خود شناسی می بندیم.

176- روابط ما با دیگران مانند آینه ای است که جنبه ها و صفات مختلف شخصیت ما را، به ما و دیگران نشان می دهد.

177- همۀ موقعیت های فشار آوری که در زندگی باعث نا امیدی و دلسردی ما می شود می تواند باعث رشد نبوغ و بیدار شدن نیروها و استعداد های خفته ما گردد.

178- هر چیز و کسی که در زندگی حسرت نداشتنش را داریم، می توانست چیزی دیگر و کسی دیگر باشد. به این خاطر که میل بی پایان است و میل ، همیشه میل به چیز دیگری است، میل به بی نهایت و کمال است.

179- ریشۀ خود کم بینی جهل است و ریشه فروتنی خودآگاهی.

180- همانگونه که در زندگی افراد موفق، محرومیت ها و محدودیت ها سبب رشد نیروی نبوغ و اراده قوی تر در آنها شده، می توانیم موانع و مشکلات زندگی مان را سبب خیر و نیکی در زندگی مان سازیم.

181- هر یک از ما بخشی از بار رنج های بشریت را به دوش می کشیم، پس نباید پیش انسان ها از داشتن رنج هایمان خجالت زده و شرمنده باشیم.

182- نباید با به رخ کشیدن آنچه که فکر می کنیم ما را از دیگران متفاوت می کند احساس اهمیت کنیم.

183- باور نکنیم ، باور غلط دیگران را دربارۀ خود.
184- هیچ آفریده ای نیست که آفریننده نتواند جای خالی آن را برایمان پر کند.

185- گاهی رشد ما بسته به نبودن چیزی یا کسی در زندگی مان است که دوستش داریم.

186- یکی از نشانه های پختگی و شایستگی، توقع کم از دیگران است.

187- هنگامی می توانیم از حالت روحی بد و هیجان های منفی آزاد شویم که از وجود آنها در خودمان آگاه شویم.

188- بهترین راه برای مهار امیال سیری ناپذیرمان، مصرف انرژی روانی خود در راه رسیدن به اهداف والایمان است.

189- فرق است بین خدا را خواستن، و خدا را برای حل مشکلات خود خواستن.

190- کسی که با خود در صلح و سازش است، حضورش در هر جمعی مایۀ آرامش می شود و کسی که دچار ستیز درونی است، معمولاً در حال جنگ و گریز واقعی یا خیالی با دیگران است.

191- رفتار سختگیرانۀ ما باعث می شود تا اطرافیان از ما بترسند و سپس آنها ناچار می شوند که یا پنهان کاری کنند و یا دروغ بگویند، و در هر صورت با ما صادقانه رفتار نمی کنند.

192- ما اصرار داریم که به روش تعریف هایی که این دنیا دارد خودمان را تعریف کنیم و با راههای شناسایی که اجتماع ارائه می دهد خودمان را شناسایی کنیم و با تعریف های دیگر و راههای شناسایی دیگر بیگانه ایم.
در چارچوب تعریف های مقبول دنیا، با ارزش می شویم یا بی ارزش ، مقبول می شویم یا نامقبول بزرگ هستیم یا کوچک و... و از این رو خود واقعی مان را گم می کنیم.

193- گاهی برای اینکه یک زن بتواند در ارتباط با ما منطقی رفتار کند باید به او اجازه بدهیم تا خشم خود را از آن چیزی که احساس می کند ناراحتش کرده ابراز کند. و احساس کند که احساساتش نزد ما معتبر است، حتی اگر غیر منطقی به نظر بیاید.

194- اوضاع و شرایط زندگی مان نمی توانند بازدارندۀ ما در راه "انسانی والا شدن" باشند، اگر ما به آنها این اجازۀ را ندهیم.

195- همانگونه که دکارت گفت من فکر می کنم پس هستم، هر یک از ما هم، هستی را به گونه ای تجربه می کنیم، برخی تلاش می کنند، پس هستند، برخی نیکی می کنند پس هستند، برخی می آموزند پس هستند، برخی شادند پس هستند، برخی تماشا می کنند پس هستند، برخی حرف می زنند پس هستند، برخی بدجنسی می کنند پس هستند، برخی توقع دارند پس هستند، برخی منفی فکر می کنند پس هستند، برخی کینه می ورزند پس هستند، برخی دروغ می گویند پس هستند، برخی افسرده اند پس هستند، برخی نگرانند پس هستند، و برخی فقط می خورند و می خوابند پس هستند.

196- از بی حاصلی و بی ثمری خسته و ناراحت نشو، شاید هنوز موقع برداشت کاشته هایت فرا نرسیده است.

197- هیچ چیز مانند ناامیدی روح یک انسان را به تسخیر شیطان در نمی آورد.

198- معمولاً بچه ها با رفتارشان می گویند به ما که بهتر است چگونه با آنان رفتار کنیم.

199- احساسات منفی مانند بغض و خشم و حرص و کینه، مانند ابری تیره مانع ادراک درست ما از واقعیت های زندگی و واکنش مناسب به آنها می شوند.

200- کنترل هر رابطه و مهار هر بگو مگو، در اختیار طرف آرام رابطه است.

201-وقتی در مسیر تحقق اهداف بزرگ خود تلاش می کنیم، آن انرژی روانی را که می توانست در صورت بی هدفی در اختیار امیال نفسانی ما قرار گیرد به مصرف می رسانیم و از این راه بر آن امیال چیره شده و مهار نفس و خویشتن داری برایمان آسان تر می شود.

202- گاهی رنجیدن ما دلیل رنجاندن ماست.

203- هر سایشی که در روابط ما با دیگران پیش می آید می تواند به جای فرسایش، باعث افزایش قدرت سازش ما شود.

204- وقتی دیگران برخورد درست ما را در برابر رفتار نادرست خود می بینند، در خلوت با وجدانشان خود را شکست خورده و ما را بر حق می دانند.

205- عشق در وجود آدم هاست نه آن بیرون. عشق یک تصمیم است که ما باید بگیریم که کسی را آگاهانه دوست داشته باشیم.

206- مشکلات فرصت های رشد هستند.

207- آدم بزرگ همیشه روی مدار بزرگی حرکت می کند.

208- هر چه منطقۀ امن آدم ها بزرگ تر باشد قابل اعتمادتر، قوی تر و بزرگتر هستند.

209- بعضی از انتخاب های ما توسط غرورهای ما رقم می خورند نه خود واقعی ما. در واقع غرور ما آن چیز را می خواهد نه دل ما.

210- عشق، کنترل خود را به دست احساسات سپردن نیست بلکه راضی به رضای محبوب بودن است.

211- می توانیم به آن سطحی برسیم که به جای احساس ناراحتی از نبودن کسی یا چیزی در زندگی مان، حضور خداوند را احساس کنیم.

212- وقتی کسی که حقّ دوست داشته شدن در زندگی مان دارد را از حقّش محروم می کنیم، نیاز برآورده نشده اش او را وا می دارد تا از راه های دیگری کمبودش را جبران کند که خوشایند ما نیست.

213- نشانۀ توکل نگران نبودن است.

214- هر چه بتوانیم از دیدگاههای بیشتر، احتمالات بیشتری را در مورد رفتار دیگران در نظر بگیریم، برخورد ما با آنها انعطاف پذیرتر و درست تر خواهد بود.

215- یتیم می کاود این راز خفی را که محبت چیست.

216- ناظر باش، شاکر باش، سرشار از رضایت خاطر باش.

217- هویت یعنی تعریف جدا از خود داشتن.

218- گاهی یک قدم کوچک برای دیگری برداشتن، از بلایی بزرگ در زندگی او جلوگیری می کند و سرنوشت او را برای همیشه تغییر می دهد.

219- شرارت، فقط بدی کردن در حق دیگری نیست، شرارت، گاهی آن بی عملی ناشی از بی تفاوتی است که نسبت به مشکل دیگران داریم.

220- امید خیر نداشته باش به کسی که در کارنامۀ زندگی اش کسی از او خیر ندیده و خیرش به کسی نرسیده است.

221- تا زمانی که به پشت سر نگاه می کنیم، فرصت های پیش رو را نخواهیم دید.

222- اعتماد بنفس یعنی نترسیدن از پذیرفتن خود.

223- هر کس به وسعت محترم بودن خود به دیگران احترام می گذارد.

224- به هر چیزی اهمیت بده، ولی به اندازه ی خود آن چیز.

225- افراد کوچک به دنبال کسب لذت بیشتر، و افراد بزرگ به دنبال کشف لذت برتر هستند.

226- همیشه با پرسیدن از خود که آیا اکنون درست می اندیشم، می توانیم ذهن آگاه و فکر آگاه شویم.
227- بهترین راه مثبت فکر کردن ، حیا کردن از بداندیشی است. چه در مورد خود، چه دیگران و چه اوضاع و شرایط و آینده‌.-

228- شیطان به ما سجده نکرد، پس ما هم به او سجده نکنیم. او با تکبر به ما سجده نکرد، ولی ما با تکبر به او سجده می کنیم.
229- تفکر، فعال است و احساس، انفعال، تفکر اثر می گذارد و احساس اثر می پذیرد، تفکر ماست که به احساسمان شکل می دهد.

230- نشانه روحیه ی پایین، تفکر فاجعه سازی است.

231- کائنات ، اشتیاق خلاقانه ای برای جبران کردن شکست ها و ناکامی های ما از طریق خلق فرصت ها و موهبت های تازه دارد.

232- محبت عصبی نیاز والدین را برآورده می کند و محبت طبیعی نیاز کودک را .
233- نگذاریم احساس ناکامی و کمبود در بخشی از هستی مان کل وجود ما را ببلعد.

234- در هیچ لحظه ای مانند گاه بخشش، ناتوانی انسان آشکار نمی شود.
235- عاشق، خود را از دست می دهد، آن گاه که فکر می کند معشوق را از دست داده است.

236- همان گونه که بناها را در برابر بلایا مقاوم سازی می کنیم، باید هستی خود را در برابر سیل غم ها و نومیدی ها مقاوم کنیم.

237- ما انسان‌ها در منیت، متفاوت اما در اصل، یکی هستیم.
238- به کجا می خواهیم برسیم که برای رسیدن به آنجا مجبور می شویم انسانیت خود را فراموش کنیم.
239- می توانیم با با تمرکز بر امکانات و استعدادهایمان به جای اینکه اجازه دهیم حال بد، ما را مدیریت کند ما حال بدمان را مدیریت کنیم.
240- بی شمار معجزات شادی آور ، وجود دارند که فقط به خاطر تکرار و رخ دادن هر روزه به موضوعی یکنواخت و بی اهمیت در زندگی ما تبدیل شده اند.

241- به جای اینکه سعی کنیم مورد پذیرش واقع شویم تا خودمان را دوست داشته باشیم و احساس خوبی نسبت به خود پیدا کنیم، می توانیم خود را بپذیریم تا مورد پذیرش دیگران واقع شویم.

242- دانای بی دوست باشیم بهتر است تا نادان دوست داشتنی دیگران.
243- هر چقدر یک زن اقتدار روان شناختی همسرش را تایید کند برای او دوست داشتنی تر می شود. و هر چقدر یک مرد، هنر گوش دادن عاشقانه و بی قضاوت را تقویت کند برای زنش دوست داشتنی تر می شود.
244- بعضی خانواده ها فرزندان را بیشتر برای راضی نگهداشتن دیگران تربیت می کنند ، تا برای سازگاری با اجتماع.
245- در برابر افکار منفی مان، حاضر جواب باشیم نه مطیع.
246- با وجودی که صلح و صفا با هم به کار می روند، صلح بین همسران به معنی آتش بس است ، ولی صفا به معنی گرمی و صمیمیت.
247- آرامشمان را در قانع کردن دیگران قرار ندهیم.
248- رفتن درون تلفن همراه در دور همی ها، رفتن به یک اتاق مجازی است، که اطرافیان را از حضور ما محروم می کند.
249- میزان خشم ما نسبت به دیگران، بسته به توضیحی است که در مورد علت رفتار دیگران، به خودمان می دهیم. هر چقدر انتظارات ما کمتر باشد، و به دیگران حق اشتباه کردن دهیم عصبانیت کمتری تجربه می کنیم.
250- وقتی در گوش دادن به موسیقی زیاده روی می کنیم، مغز ما بیشتر یاد می گیرد که با نیمکره راست که مسئول احساسات و هیجانات است، به ارزیابی و تفسیر وقایع و رخدادها بپردازد، یعنی احساسات ما تعیین کننده جریان افکار مان می شوند.

252- بلوغ از آنجا شروع می شود که بیشتر از آن که دیگران را شی ای برای ارضا نیازها ببینیم، انسانی باشیم که نسبت به نیازهای دیگران حساس و پاسخگو است.

252- وابستگی، فقط تکیه و چسبیدن به دیگران نيست، این که برای ما مهم باشد دیگران درباره ما چه فکری می کنند نشانه ای از وابستگی است.
253- ما نیامده ایم به این دنیا که شکست نخوریم و پیوسته به اهدافمان برسیم و راضی باشیم بلکه آمده ایم یک نمایشنامه قشنگ و یک حماسه از زندگی مان بسازیم.
254- همیشه زن و شوهر در فضایی که فکر می کنند کس دیگری بایست جای همسرشان می بود ، غایب در لحظه و از این رو در حال جنگ و جدال هستند.

255- آیا آن چیزهایی که از دست دادنشان ما را افسرده کرده، تا ابد ارزش دارند یا موقت، اگر شادی مان در گرو داشتن آنهاست، آن شادی
شادی گرویی است نه شادی آزادانه و جاودان.

256- در اوج نا امیدی از خود بپرسیم، آیا کائنات بدشانسی های ما را در زندگی ، با خوش شانسی های بی شمار، موازنه نکرده است.

257- استفاده از معیار های بالا و سخت توسط بزرگترها در ارزیابی رفتار کودکان باعث می شود ترس از غیر عادی رفتار کردن و غیر عادی به نظر رسیدن در آن ها به وجود آید، از این رو در بزرگسالی، برای داوری ارزش خود به معیار های دیگران رو می کند و ترس از اشتباه کردن و غیر عادی بودن آن ها را به سوی مهر طلبی، رفتار های مطیعانه ، کمال گرایی عصبی، می راند.

258- قسمت آسیب دیده و طرد شده آدم هاست که باعث می شود نتوانند ارتباط درست و مهربانانه با ما برقرار کنند، اگر ما موفق شویم که آن قسمت ها را در آنها ببینیم و نوازش کنیم، آنها متوجه می شوند که ما مانند آن آدم های آسیب رسان به آنها نیستیم و از این رو رفتارشان با ما تغییر مي کند.

259- در نظر انسانی که به دیگران عشق می ورزد، هر چیز و هر کس آنچنان است که باید باشد.

260- به نسبتی که شخصیت فرزندمان بخش های ناپذیرفتنی نزد ما دارد، با ما نامحرم هست و غیر شفاف و با خودش بیگانه.
261- هر چه احساس نا امنی بیشتر باشد، میل به کنترل، بیشتر می شود.
262- چطور با خدا در ارتباط است آنکه خود را کسی جز خود می

263- عاشق شدن یعنی دیدن فردی به شکل آرزوهای عاطفی مان، نه به همان صورتی که هست.

264- اگر زندگی را به جای مقصد، مسیر ببینیم، از دست دادن ها کمتر ناراحتمان می کند.
265- هرچه بیشتر از خود اندیشی به سوی دگر اندیشی حرکت کنیم نگرانی هایمان کمتر می شود.
266- نیازهای عاطفی برآورده نشده ی ما شکل انتظار به خود می گیرد، هر چه نیاز های ما شدیدتر باشد حساسیت ما نسبت به برآورده نشدن شان بیشتر می شود. و این مسئله باعث واکنش ناکامی و خشم بیشتر می گردد. نیاز بیشتر به محبت و احترام، افراد را نسبت به طرد و بی اعتنایی حساس تر و گوش به زنگ تر می کند.
267- ما آمده ایم اینجا ساخته شویم و رشد کردن و ساخته شدن در برابر وضعیت های ناکام کننده ، اتفاق می افتد،
268- همواره از خودمان بپرسیم آیا من رضایت خاطر دارم، اگر نه یعنی من آرامش ندارم. پس باید کاری کنم که در لحظه اکنون رضایت خاطر داشته باشم. برای چند لحظه تصور کنید ، هر چیز آنچنان است که باید باشد، و همه چیز در زندگی شما آنی است که به مصلحت شماست چه احساسی پیدا می کنید، تصور کنید هر جنبه ای از زندگی تان را هم که نمی پسندید، به نوعی می تواند به خیر و صلاح‌ شما باشد. آیا احساس بهتری پیدا نمی کنید.

269- در بعضی از خانواده ها کودک می آموزد:
فشاری که تحمل می کنم مهم نیست انتظاری که از من می رود مهم است.
270- اعتماد به نفس یک انتخاب و تصمیم است، به این معنا که من می خواهم و مصمم هستم که به خود اعتماد کنم، خودم را همانطور که هستم دوست داشته باشم و بپذیرم، و خودم را فردی با ارزش بدانم.
271- هر چه به دیگران وابسته تر باشيم نسبت به قضاوتشان زود رنج تر می شویم.

272- کنترل در عدم کنترل است

273- ما در انسان‌ها در منیت، متفاوت اما در اصل، یکی هستیم.

274- همواره از خود بپرسیم، آیا در هستی حال خوبی هست که ربطی به آن دسته چیزهایی که من باعث حال خوب می دانم نداشته باشد.

275- درست مانند "اومالی" در کارتون گربه های اشرافی در سفر زندگی زمزمه کنیم؛ "هر چی سر راهم بیاد قسمت منه، جاده ی زندگیمه، قسمتم منو به بیراهه نمی بره."

276- محبت واقعی، نیاز کودک را برطرف می کند، و محبت عصبی نیاز والدین را.

277- همواره از خود بپرسیم چه احساسی دارم و سرچشمه‌ی این احساسات کدام افکار است، و این افکار چگونه دارند به زمان ساخت می دهند. اگر احساس ما منفی است با انتخاب کدام افکار احساس ما مثبت می شود، وقتی بتوانیم احساس خود را نامگذاری کنیم، توانایی تغییر و مدیریت آن را هم با انتخاب فکر بهتر پیدا می کنیم.

278- هیچ وقت، هيچ چيز را همه دنیا، همه امید و همه معنی زندگی مان و همه دلیل حال خوبمان نکنیم تا که با نداشتنش زندگی را تمام شده بدانیم.

279- وقتی چیزهای قابل تحمل را برای خودمان غیر قابل تحمل کنیم، حس غم و نگرانی را به زندگی مان دعوت می کنیم.

280- بکوشیم بی دلیل حالمان خوب باشد، اگر بخاطر ناکامی های زندگی احساس ناخشنودی می کنیم، بپذیریم که ناکامی ها هم جز حقایق زندگی کردن در این دنیا هستند و با این پذیرش در کنار همه ناکامان با وقاری قرار بگیریم که با سرافرازی سرنوشت را خوار و بی اعتنا می کنند و به جای اندوه و حسرت راه شادی بی دلیل را در پیش می گیرند.

281- کمای عاطفی یعنی بی حسی و بی تفاوتی نسبت به حال خوب خود و دیگران.

282- اگر چیزی را که در حال حاضر خواهانیم، در زندگی مان وجود ندارد، به این معنا نیست که درهای رفاه و خوشبختی به رویمان بسته شده است.

283- مرد مهرطلب در ازدواج شکست می خورد چون موقع ناراحتی و عصبانیت زنش برای اینکه محبت و عشق او را از دست ندهد شروع به توضیح دادن می کند تا ثابت کند مقصر ناراحتی زنش نیست و این در حالی است که یک زن در آن لحظه به جای توضیح شنیدن، نیاز دارد رنجش و ناراحتی اش به عنوان چیزی معتبر درک شود و به احساسش احترام گذاشته شود، حتی اگر زاویه نگاهش اشتباه باشد. این در حالی است که تمرکز آن مرد بر روی توضیح دادن است نه درک کردن احساس همسرش.

284- هر لحظه از زندگی می تواند لحظه رشد و یادگیری و به بوته آزمایش گذاردن ایمان باشد.

285- قضاوت نشان دهنده ی این است که ارتعاش افکار ما در سطح انرژی های ضعیف است، نه در سطح الهام ها و روشن بینی ها، ولی شاهد و ناظر بودن و نگاه بی قضاوت داشتن ، نشان دهنده ی صلح و صفای درونی و ارتعاش افکار ما در سطوح بالاتر آگاهی است.

286- بهترین دعوت، دعوت به آرامش است.

287- با پذیرفتن معیار های مادی با ارزش بودن، خودمان را همسنج با این معیار ها کرده، و در صورت نداشتن این معیارها ، دیگر وجود نداریم.

288- اگر حال خوبمان را گم کرده ایم دلیلش اینست که کسی یا چیزی را دلیل حال خوب مان نموده ایم.

289- آدم افسرده گمان‌ می کند ماموریت زندگی اش در این دنیا تمام شده و چیزی ندارد که به خاطرش زندگی کند و بجنگد. اگر به او بفهمانیم که آن چیزی که در زندگی از دست داده، تاثیر یا رابطه ای با ماموریت زندگی اش یا اصلی ترین ماموریت زندگی اش دارد یا نه، آنوقت می شود به درمانش امیدوار بود.

290- آرامش واقعی پس از مواجه شدن با تنهایی خود، به دست می آید.

291- گاهی آنقدر نگران مورد توجه قرار گرفتن خود می شویم که فراموشمان می شود به این فکر کنیم که آنها که قرار است به ما توجه کنند اصلا خودشان که هستند و چه می توانند به ما روا دارند که خودمان نمی توانیم.

292- روان رنجوری یعنی مدام به خودمان ثابت کنیم که طرحواره های کودکی مان در مورد ناقص بودن، دوست داشتنی نبودن، غیر طبیعی بودن ناتوان بودن و تنها ماندن درست است.

293- غلبه بر نا امیدی پیش نیاز هر موفقیتی ست، چون شور و حرکت از امیدواری سرچشمه می‌گیرند.

294- سه نگرش افراد دارای سلامت روانی؛

داشتن چیزهایی که می خواهیم خوب است ولی نداشتنشان هم غیرقابل تحمل و فاجعه نیست.
برآورده کردن انتظاراتی که از خود داریم خوب است، ولی عدم برآورده شدنشان ، غیرقابل تحمل و افتضاح نیست.
رفتار کردن دیگران طبق انتظارات ما خوب است، ولی طور دیگر رفتار کردنشان، غیر قابل تحمل و فاجعه نیست.

295- حال خوب، درست کردنی ست، نه رخ دادنی، پس حرکت کن.

296- بیشتر ما در مورد خودمان اشتباه فکر می کنیم و هم به دنبال تایید این اشتباه هستیم.

397- بیاییم به جای آنکه بر اساس گذشته و پیشگوئی منفی، حالمان را بسازیم بر اساس امید به آینده روشن بسازیم.

298- نباید به جای زندگی با خود واقعی مان ، با تصوری که از خود داریم زندگی کنیم.

299- بخشش یک روحیه است نه یک خواست.

300- دور معیوب تربیت از آنجا آغاز می شود که کودک رفتاری مخالف انتظار ما انجام می دهد و ما با سرزنش و تحقیر جواب او را می دهیم، و با این کار، خودپنداره یا تصویر ذهنی او را در مورد خودش منفی می کنیم و این کار باعث احساس بی کفایتی، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و رفتارهای روان رنجور در کودک شده که دوباره با سرزنش های گاه و بیگاه ما، کودک در چرخه سرکشی و سرزنش گرفتار می گردد.

301- همانگونه که می توانیم برای چیزهایی که نداریم ناراحت باشیم همانطور هم می توانیم برای چیزهایی که داریم شاد باشیم.

302- مواقع اضطراب و ناراحتی به خودمان بگوییم؛ من قوی‌تر از مشتی افکار و احساسات نادرست هستم‌.

303- بیشتر ما این دو را با هم اشتباه می گیریم؛ آنچه که هستیم و آنچه که دیگران درباره ما فکر می کنند.

304- همانطور که در سفر، رد شدن از مناطق صعب العبور و مواجه شدن با مناظر غیر منتظره و پرخطر اجتناب ناپذیر است، در سفر زندگی، همه‌ آنچه که در گذشته ما اتفاق افتاده بخشی از همین سفر بوده و بایست اتفاق می افتاد.

305- هر قدر افکار معطوف به خودمان کمتر باشد آرامش مان بیشتراست.

306- همواره قضاوت دیگری جدا از ذهن ما در مورد مسائل زندگی مان وجود دارد.

307- رابطه مانند پل است و پایه های آن احترام است، وقتی پایه ی پل یعنی احترام نااستوار است، رابطه ناایمن می گردد.

308- نگذاریم نبودن کسی ما را از رشد کردن باز بدارد.

309- زندگی در دنیا وقتی برایمان معنادار می شود که برای آرمانی جز خودش باشد نه صرفا برای خودش، آرمانی که مرگ نتواند ما را از آن جدا کند.

310- انسان محض خاطر سلامت روانش باید با واقعیت های زندگی کنار آید.

311- نگذاریم پرمشغله بودن و تلاش، فرزندانمان را از لمس بودن ما در لحظات رشدشان محروم کند.

312- بیاییم زندگی مان گواهی باشد برای این ایده قدرتمند که ما مخلوقاتی از پیش ارزشمند هستیم و ارزش ما به انسان بودن و انسانی زندگی کردن ماست و این دنیا، نقطه پایان زندگی مان نیست.

313- برخی نگران چیزی هستند که به نظر می آیند نه نگران چیزی که هستند، یعنی باور دارند من آنها چیزی است که به نظر دیگران می رسد نه چیزی که واقعا هستند.
314- فرق انسان دیروز با انسان امروز در این است که اوّلی با تلاش خود می خواست به بهشت رسد و انسان امروز با تلاش خود می خواهد بهشت بسازد.
315- اعتماد به نفس همیشه برای احساس شدن، نیازمند منبع تغذیه است.
316- وقت گذاشتن برای فرزندان، وقت تلف کردن نیست بلکه نوعی سرمایه گذاری است که باعث امنیت روانی و عاطفی آنها می گردد.
317- میزان رضایت ما از روابط به این است که چقدر طرف مقابل می تواند ما رو خوب باز بتاباند.
318- هنر یک مرد، کار کردن در زندگی نیست بلکه تعادل برقرار کردن بین کار و زندگی است.
319- برای ارزشمند بودن، نیازی به مبارزه برای کسب آن نیست، بلکه مسئله، پی بردن به ارزش خود است، چرا که ما انسان ها موجوداتی از پیش ارزشمند هستیم.
320- یکی از بهترین راههای درمان افسردگی این است که کانون توجه مان را از خود به غیر خود تغییر دهیم‌.
321- با کسی که نسبت به ما عصبانی است خاموش بودن بهتر است از مهربانانه رفتار کردن، چون مهربانانه رفتار کردنمان از طریق اصل تداعیِ دو وضعیت متضاد، او را به یاد نامهربانی مان می اندازد.
322- فرق است بین سرگرم بودنمان در این زندگی و آگاه بودن نسبت به این سرگرم بودن.
323- کاری را انجام ندهیم که فقط از آن خوشمان می آید، کاری را را انجام دهیم که از خودمان هم خوشمان بیاید.
324- شادی ما از سالم زندگی کردنمان می تواند بر غم عدم مطلوبیت اوضاع و شرایط چیره شود.
325- آرامستان هم باشیم نه آرام سِتان همدیگر.

326- بعضی آدم های موفق، روش پول در آوردن را بلد هستند، اما روش زندگی کردن را نه.

327- بعضی خنده ها، نه شادی بلکه فرار از غم است.
328- اگر می خواهی بدانی چرا احساس بدبختی می کنی بگرد که خوشبختی ات را با چه چیزی گره زده ای.
329- اگر می خواهی افسرده نباشی، زندگی را با تجربه کردن احساس کن نه با ذهن، تجربه گرا باش نه ذهن گرا ، زندگی را با تجربه هایت مزه کن و بچش نه با ذهن خود .
330- بعضی افراد، فعالیت ها، و مکان ها انرژی زا، و برخی دیگر انرژی بر هستند.

331- گاهی وقتی که سعی می کنی یک دسته از آدم ها را بفهمی، آنها عوضی می فهمند.

332- گاهی خداوند انسان را از درک اشتباه می رهاند با درد جانکاه .

333- کاش دیدگاه انسان، فیزیکی و مکانی بود طوری که بشود کسانی که در مورد ما دچار سوء تفاهم شده اند به این مکان دعوت کرد و به آنها نشان داد که در مورد آن قضیه چه می بینیم و چه نیت و احساسی داریم.

334- از آن دسته والدین نباشیم که برای ساختن‌ آینده ایمن برای فرزندانمان در زمان حال آنها غایب هستیم، و در دوران رشد شان آنها را از لمس حضورمان محروم می کنیم.

335- کودکان درست به اندازه مواظبت جانی و جسمانی، نیازمند مواظبت عاطفی توسط والدین هستند.

336- ای پدر و مادرها اگر برای هم نمی سوزید، مثل شمع باشید و برای گرم کردن خاطر فرزندانتان بسوزید.

337- نشانه این که نمی توانیم خودمان را از فکر مردم جدا کنیم این است که باید فکر دیگران را درست کنیم تا اینکه احساس آرامش کنیم .

338- هر کدام از ما برای گریز از پرتگاه نیستی راهی را برای وصل شدن به زندگی بر می گزینیم، اگر نتوانیم از طریق داشتن روابط انسانی و عاطفی سالم این کار را بکنیم، به اشیاء و موجودات دیگر رو می آوریم و از طریق نگهداری، تمیز کردن، جمع کردن، کنترل کردن و نگرانی از "از دست دادنشان" زنده بودنمان را تجربه می کنیم.

339- هستی یک سوال است که هر انسانی باید برایش جوابی بیابد.

340- کودکان با شادی و امیدشان، بسیار بیشتر از سیاستمداران، آینده ای بهتر را مژده می دهند.
341- عاشق، معشوق را نه آنطور که هست می بیند بلکه آنطور که می خواهد می بیند.

342- همیشه در اختلافات زن و شوهر، پیش فرض ثابت برای آرام شدن یک زن عصبانی، احساس مداوم دوست داشتنی بودن برای همسرش است.

343- خدایان ما چیزهایی هستند که به خاطرشان دیگران را می رنجانیم.

344- کودک تنهای امروز بدترین مزاحم والدین خود هنگام غرق شدن در شبکه های اجتماعی است که معمولا در کار برگرداندن توجه والدین از فضای مجازی به سمت خودش نه تنها شکست می خورد که تنبیه هم می شود.

345- بیشتر عصبانیت های کودکان به خاطر ناتوانی در تحمل پیشامد های ناکام کننده است که این ناتوانی، از خدمات ویژه والدین به آنها هنگام بهانه گیری و زیاده خواهی سرچشمه می‌گیرد.

346- اگر به فرزندانمان‌ لذت های سالم را بچشانیم به سمت لذت های ناسالم نمی روند.

347- فکر منفی مانند آدم ترسویی ست که در برابر جواب قدرتمند ما میدان را خالی می کند.

348- پیگیر باش اما گیر نباش، بگذار اموراتت روند طبیعی خودشان را طی کنند.

349- لذت بردن از دانستن و فهمیدن یک استعداد است که باید از همان کودکی پرورش داده شود، سفر کردن به همراه کودک به دنیای پر از امید و روشنایی کتاب و بعد سپردن او به این دنیا، کودک را با لذت نابی آشنا می کند که او را به سعادت و رستگاری می رساند و بسیاری از کنجکاویهای دست و پاگیر و بی حوصلگی ها و تنهایی های کودک را برطرف می کند.

350- وقتی کودک مراحل رشد را بدون برطرف شدن نیازهای هر مرحله طی می کند ممکن است در مراحل بعدی رشد رفتارهایی را نشان دهد که مربوط به نیازهای برطرف نشده مراحل قبل است.

351- از آن دسته والدین نباشیم که به فرزند خود می آموزند چطور به خودش ظلم کند؛ خود را نادیده بگیرد، به انتخاب خودش اعتماد نداشته باشد احساساتش را بیان نکند، به خاطر دیگران زندگی کند و خود را در معرض قضاوت آنها ببیند و همیشه با احساس ناکافی بودن زندگی را سپری کند.

352- وقتی به طور مطلق دیگران را برای شکست ها و اوضاع و شرایط بدمان سرزنش می کنیم به صورت نا آشکار می پذیریم که این دیگران هستند که قدرت تعیین مسیر زندگی ما را دارند و ما در انتخاب سرنوشت مان قدرت و اراده ای نداریم.

353- اگه کسی مایه ی خوشبختی تو نیست، تو مایه ی خوشبختی کسانی باش.

354- هرکس حریمی دارد که برایش محترم است و بی احترامی از شکستن و نفوذ کردن به حریم او به وجود می آید، احترام گذاشتن یعنی حفظ حرمت حریم او.

355- همیشه در اختلافات برنده کسی است که مشکل را حل کند نه کسی که مشکل را ادامه دهد.

356- عاقلانه تر این است که قبل از بدبینی و قضاوت نسبت به رفتار دیگران نسبت به قضاوت خود در مورد آنها بدبین باشیم.

357- نرفته فراتر، چو پا از گلیم

تو بگذار گویند خُل و چلیم

358- اگر والدین خود را نقد نکنیم محکوم به تکرار اشتباهات آنها هستیم.

359- زود باور کسی است که قدرت تفکر خود را باور ندارد.

360- بزرگترها، لطفا در دور همی ها آنقدر ذوب همدیگر نشوید که حضور کودکان و نیاز به توجه و دیده شدن آنها را نادیده بگیرید.

361- از آن دسته از والدین نباشیم که بچه ی خوب تربیت می کنند نه همسر خوب و شهروند خوب.

362- اگر بچه ها را درگیر رقابت سالم کنیم، گرفتار رقابت ناسالم نمی شوند .

363- اگر می خواهی خواب راحتی داشته باشی، پیش از آنکه جسمت را زمین بگذاری، فکرت را زمین بگذار.

364- ما عاشق معشوق مان نمی شویم، بلکه عاشق امانتی می شویم که خداوند در او به ودیعه گذاشته.

365- دلایل بدرفتاری کودکان نه در خود آنها بلکه در والدین و محیط آنهاست، در نتیجه به جای برخورد مستقیم با بد رفتاری باید دلایل آن را برطرف کرد.

366- احترام یک مفهوم و طرحواره است که از مشاهده افراد محترم و احترام گذار در روابطی سالم به مرور زمان در ذهن کودک شکل می گیرد، نه با درخواست و توقع والدین از کودکان برای مودب بودن و احترام گزاردن.

367- انسان‌ها را نه در حالت عادی بلکه در هنگام قرار گرفتن در اوضاع و شرایط و روابطشان می توان شناخت.

368- به خاطر مشکلاتی که خودمان مسبب آن بودیم با فرزندان تقابل نکنیم.

369- قبل از اینکه از فرزندمان انتظار احترام داشته باشیم از خودمان بپرسیم آیا بین ما بزرگترها روابط محترمانه برقرار است.

370- فکرت را از "بهتر بود چه می کردم" به "بهتر است چه کنم" تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند.



371- ارزش ما به عنوان یک انسان در مشترکات ماست نه نقش هایی که به عنوان قرادادهای اجتماعی در زندگی داریم .
372- باید فرزندان را برای جدایی تربیت کرد نه برای وابستگی به خانواده.

373- هر چقدر چیزهای بیشتری ما را به هم بریزد و صلح و صفای درونی ما را برآشوبند کمتر احساس کنترل و شادی داریم.
374- بعضی وقت ها با وجود توانایی انجام کاری باور ما به توانایی انجام آن کم است.

375- نمی توانیم آنچه را که نبودیم از بچه ها انتظار داشته باشیم که باشند.
376- توجه به جنبه بیرونی زندگی مان ما را از خود حقیقی مان غافل و رشد آن را تضعیف می کند.
377- منشا خیلی از دعواها پرداخت نکردن حرف و سخنی است که می شد ظریفانه تر ادا شود.
378- همه چیز بستگی به این دارد که چطور به اوضاع و شرایط زندگی مان نگاه کنیم .
379- مادر محترم قرار نیست هنگام درس پرسیدن و یا آموزش کودک، توان و شتاب یادگیری اش طبق انتظارات شما باشد، به جای آن بهتر است سرشت او را بپذیری و با اجبار و فشار و بازخواست کل وجود او را پر از استرس نکنی مبادا آن اندازه هم که توان یادگیری دارد از دست بدهد و دچار احساس مداوم بی کفایتی تا پایان عمر شود.

380- گاهی کودک بر اساس درک اشتباهی که از خود دارد رفتار می کند که این درک اشتباه از خود، به وسیله برچسب زدن، قضاوت، سرزنش و مقایسه غیر منصفانه توسط والدین شکل گرفته است.

381- گاهی وقتها کسی که ما را می آزارد از نظر روحی آدمی به هم ریخته است، هنر ما این است که در صورت امکان کاری کنیم که شرایطش بهتر شود و به حالت تعادل برگردد.

382- پیش شرط مهربان بودن با دیگران مهربان بودن با خود است.

383- گذشتگان معنای زندگی را در ارتباط می جستند و انسان امروز در داشتن.

384- یک مادر، تمام حرکات و رفتارش مادرانه است، راه رفتنش، لحن و کلامش، زبان بدنش، طرز نگاهش، مسئولیت پذیری اش، دسترس پذیری اش، همه با نیازهای فرزندان هماهنگ و همسو است. در واقع چیزی نمی تواند کودکش را از احساس حضور او محروم کند.

385- همیشه با پرسیدن این سوال از خود که چرا می خواهم این کار را بکنم می توانیم تا حدودی از انگیزه های ناخودآگاه خود، آگاه شویم،

386- آنقدر نگران قضاوت دیگران درباره خود نباشیم، آنها هم دل مشغول قضاوت بقیه در مورد خودشان هستند.

387- خداوند گاهی مصلحت می داند دعاهایمان را اجابت نکند تا از طریق درد ما را آگاه تر کند تا مبادا آن آدم خوشبخت اما ساده و ناآگاه باشیم و در آرزوی برآورده شدن بهشت کودکانه.

388- خدایا شکرت که بالاخره به ما نشان دادی کسانی که به ما ظلم کردند، چقدر کوچک و حقیرند.

389- کودک باید اتحاد پدر و مادر را قوی تر از اتحاد خودش با تک تک آنها احساس کند تا سالم بار آید.

390- حافظا پر کن تو از می جام ما

اخگری افکن بسوزان نام ما

391- گاهی وقت ها ذهن ما طوری ما را غمگین می کند انگار چیزی برای از دست دادن نداریم در حالیکه فقط فقدان قابل تحمل چیزی را برای ما بزرگنمایی کرده است.

392- چه شجاعتی می خواهد شبیه دیگران بودن و نترسیدن از صرفا انسان بودن.

393- وقتی مسئولیت اشتباهمان را می پذیریم قدرت خودمان را در تعیین سرنوشتمان به رسمیت می شناسیم.

394- اگر دو نفر قرار باشد با هم بر سر همه مسائل توافق داشته باشند دیگر فردیتی نمی ماند.

395- برای بهبود رابطه با همسر، تمرکزت را روی خوب کردن حال طرف مقابل بگذار تا حالت خوب بشه نه روی خوب شدن حال خودت.

396- هیچ چیز مثل احترام متقابل، شفابخش روابط خانوادگی نیست.

397- آدم ها برای این که خوب حرفمان را بشنوند باید ابتدا خوب شنیده شوند.
398- برای رهایی از حال بد، ذهن خودت را مخاطب در نظر بگیر، با ذهن خودت حرف بزن و افکار ناراحت کننده ذهنت را زیر سوال ببر، و به اعتبارشان با تردید نگاه کن. به ذهنت بگو چه شواهدی داری که ثابت کنه داری درست فکر می کنی؟

399- امنیت ناشی از رفاه برای رشد کودک کم خطر تر از نا امنی ناشی از کمبود نیست.

400- خود کم بینی باعث می شود فرد به جای اعتماد به عقل خود، نظر دیگران را بدون بررسی بپذیرد.
401- بازنگری در برداشت های شکل گرفته در طول رشد و پی بردن به پیش فرض های غلط در مورد با ارزش بودنمان موجب برطرف شدن بسیاری از ناراحتی های هیجانی می گردد.

402-

نگردی در جهان هرگز تو بی سامان و سرگردان
اگر کارت تو بسپاری به آن یار جهان گردان

403- توجه باید مانند هوا، در محیط خانواده گردش آزاد داشته و در دسترس همه اعضای آن قرار گیرد و چیزی مانع توجه کردن اعضای خانواده به یکدیگر نشود، چرا که توجه، اکسیژن عاطفی است و فراهم نشدن آن به امنیت روانی افراد به خصوص کودکان آسیب های جبران ناپذیر وارد می کند.

404- آدم عاقل به جای جنگیدن با معلول، علّت را برطرف می کند.

405- زندگی واقعی لزوما زندگی، مورد تایید دیگران نيست.

406- بلوغِ نداشتن در زندگی بسیار مهمتر از همه چیز داشتن در زندگی است.

407- درون وسیع نادیدنی ولی مانا است امّا بیرون وسیع دیدنی ولی گذرا است.

408- رابطه شبیه به باغی است که همه جانبه به رسیدگی، توجه و ملاطفت باغبان نیاز دارد و برای سرسبز شدن و ثمر دادن صبر و انتظار می خواهد و گرنه پژمرده و آفت زده خواهد شد.

409- هر جا خنده ای هست، راه حلی هست.

410- اتحاد بین پدر و مادر، کمربند ایمنی فرزندان است که آنها را در برابر آشفتگی های عاطفی ایمن می کند.

411- با کسی در جنگ و جدال نیست، کسی که با خود در صلح است.